انجمن ضد زنان شلوغ
حکایات و داستانها ی زیبا و پند آموز برای زنان و دختران
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتان خوش آمدید دوستتان دارم . نظر بدهید و مرا یاری کنید این وبلاگ برای شماست و بدور از ابتذال و تصاویر مستهجن و بد آموزی های رایج است .بخاطر خودتان هم شده مرا راهنما باشید با تشکر
نويسندگان
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:خود , :: 7:50 ::  نويسنده : پورباقر مهنه

 

دوستان مطالبي را از منبع- همشهري آنلاين به نقل از  معصومه كيهاني برايمان ارسال كرده اند نظر شما را به مطالعه آن جلب مي كنم :
شايد دراين دوره و زمانه، اين عبارت، شعاري‌ترين عبارتي باشد كه مي‌توان عنوان كرد.
با اين همه فشارها، سليقه‌هاي گوناگون كه گاه خيلي فراتراز جايگاه شان عمل مي‌كنند؛ و نقاب‌هايي كه براي خود مي‌سازيم به اجبار يا ازسرتملق و... آيا مي‌تواند"خودي" هم وجود داشته باشد؟
راستش، اين سوژه وقتي به ذهنم آمد كه مطلبي در مورد زندگي و مرگ مرشد هندي يوگا "ماهاريشي يوگي" مي‌خواندم. او همواره در جواب اين سئوال كه با اين همه تضادهايزندگي چه مي‌كند، مي‌گفت: فقط خودت باش.
اما به طور دقيق‌تر منظور او از اين عبارت چه بود؟ آيا داشتن وجودي با جنبه‌هايمختلف شخصيتي كه گاه اين جنبه‌ها متضاد به نظرمي‌رسند، طبيعي است؟ واقعيت اين استكه نوع دوست و با محبت بودن يا بد طينت و منفعت‌جو بودن، بي‌باكي و ترس، بدبيني وخوش‌بيني و موارد شبيه آن، همه ويژگي‌هاي خفته دردرون ما هستند كه بنا به دلايليخودمان به آنها اجازه نمود و ظهورمي‌دهيم.  
بسياري از ما از هردو بخش تاريك و روشن وجودمان هراس داريم و مي‌ترسيم به درونخود بنگريم. اين ترس باعث شده، خود واقعي‌مان را فراموش كنيم و ندانيم دراصل چه كسيهستيم و چه مي‌خواهيم؟
برخي ازما دوست داريم دقيقا يكي ازهمان نقاب‌هايي را داشته باشيم كه شايد برايگذران زندگي و امرارمعاش آسان‌ترو بهترساخته‌ايم. مصداق اين برخي‌ها را بايد زيادببينيم. مجسم كنيد كارمندي راكه وقتي دربرابرمديرش قرارمي‌گيرد، به شدت كرنشمي‌كند. اين همان زماني‌است كه درواقع وجودش را آن گونه كه مي‌خواهد نمود مي‌بخشد.
 
به عبارتي، او حقيرانه با تكيه برناتواني‌هايش، معبري براي حفظ منافعش مي‌جويد. درحالي كه مي‌توانست با قدرت توانايي‌هايش، درحستجوي راه و امكاناتي براي رشد آنهاو حفظ منافع جمع باشد؛ كه دراين چارچوب منافع خودش نيز لحاظ مي‌شد.
"دبي‌فورد" مي‌گويد براي بيرون آوردن روشنايي بايد به درون تاريكي رفت،تاريكي‌ها را خوب ديد، فهميد و شناسايي كرد... به واقع چگونه مي‌توان بدون شناختبد، خوب را تشخيص داد يا بدون احساس ترس، شجاعت را شناخت. و يا بدون آشنايي بانفرت، عشق را حس كرد.
عشق، اين واژه‌ مرموزي كه هفت خط به نظرمي‌رسد اما سرشار از احساس قوي انساني است، چگونه به دست مي‌آيد؟ آيا
درمسيرپرپيچ و خم خود با تنفر، خشم، حسادت وپنهانكاري و مواردي از اين دست روبرو نمي‌شود؛ آيا به عباتي حاصل كشاكش تمامي ايناحساس‌ها نيست؟ حتي احساس‌هايي كه پنهان مي‌كنيم و يا از آنها مي‌ترسيم؟
بنابراين، چه خوب است واقعيت‌ها را بشناسيم و به جاي سركوب و نفي زشتي‌ها وكاستي‌هاي خودمان، آنها را بپذيريم و بعد، خود را ببخشيم؛ تا بتوانيم ديگران را نيزبا همان ويژگي‌هاي خودشان بپذيريم و ببخشيم.
 
اين نگرش به ما كمك مي‌كند نه تنها از قضاوت نسبت به خودمان پرهيز كنيم بلكهدرمورد ديگران نيز پيش‌داوري روا نداريم و به اين گونه بتوانيم دروازه هاي دل خودرا بگشاييم و نسبت به همنوعان خود سرشاراز حس مهرو همدلي باشيم. چراكه تنها خودمانهستيم بدون هيچ نقاب و برچسبي؛ بيدار، هوشيار، مصمم و استوار.
 
با تشكر از خانم فرخنده كاشف
 
 

 


پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 175
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 175
بازدید ماه : 1107
بازدید کل : 56342
تعداد مطالب : 492
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



----------------------------------------------------------------

----------------------------------------------- <-Text1->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت